شهدای بخش زهان

شادی روح شهدا صلوات

شهدای بخش زهان

شادی روح شهدا صلوات

شهید علی اکبر شبانی

شهید علی اکبر شبانی
تاریخ ولادت: 1 مرداد 1349
تاریخ شهادت: 1 بهمن 1366
محل شهادت: عراق - ماووت
نوع شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحمیلی
عملیات شهادت: بیت المقدس2



شهید غلامعباس کمیلی



سردار شهید غلامعباس کمیلی

زندگی نامه

پانزدهم مهر ماه 1334  در روستای افین از توابع شهرستان زیرکوه  فرزندی متولد شد که او را غلامعباس نامیدند. چهار سال اول دبستان را در روستای افین  و سال پنجم را در شهرستان قائن گذراند سپس برای ادامه تحصیلات به شهرستان بیرجند رفت و از سال اول دبیرستان تا اخذ دیپلم را در دبیرستان شوکتیه«مصدق» بیرجند گذراند در خرداد سال 1354 دیپلم گرفت و در همان سال در تاریخ 18/8/1354 به خدمت سربازی رفت . و این دوره را تا تاریخ 18/8/1356 با درجه گروهبانی به اتمام رساند . در سال 1356 برای ادامه تحصیل در رشته ی پزشکی به فیلیپین رفت.

در راستای فعالیت های سیاسی شهید : با اوج گیری انقلاب و تظاهرات مردمی بر علیه رژیم خودکامه و مستبد، او درکشور فیلیپین عضو انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی شد. وی مبارزه علیه رژیم را از همان جا شروع کرد. در کشوری که زیر سلطه آمریکا بود تظاهراتی برای بیدار کردن مردم آنجا و همبستگی با برادرانش در ایران برپا نمود تا آنجا که سفارت ایران را با دیگر دوستانش به تصرف در آوردند ، که همین امر موجب ضرب و شتم وی از سوی ماموران آن کشور شد. پس از مدتی بازداشت و مشقت و رنج از آن کشور اخراج و در اواخر سال 1357 به ایران بازگشت و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیرجند در تاریخ 25/6/1358 خدمت خود را شروع نمود.

او در طی سال های خدمت مسولیتهای مختلفی را به عهده داشت. ابتداء در واحد عملیات به سمت معاونت منصوب شد و سپس مسئول واحد آموزش شد. پس از مدتی سرپرست بسیج سپاه پاسداران بیرجند و سپس مسئول واحد روابط عمومی شد. و متعاقب آن در مسئولیت  واحد اطلاعات و تحقیقات مشغول بکار شد. در هیچ زمانی احساس خستگی نمی کرد چراکه در راه خدمت به انقلاب تا دیر وقت بیدار بودوبا همان لباس و پوتین در محل کارش بر روی صندلی مدتی را استراحت میکرد. شهید کمیلی با پول خودش به احداث کتابخانه هایی در سطح شهرستان بیرجند و افین  پرداخت.

به اسلام، امام و جمهوری اسلامی از صمیم قلب عشق می ورزید . مبلغ حقوقی که از سپاه دریافت می داشت در راه سازماندهی وضعیت بچه های بی سرپرست خرج می کرد. تا جایی که هنوز یک روز نگذشته بود حتی جهت رفتن به گرمابه از برادران دیگر پول قرض میگرفت و می گفت: حقوقم را خرج بسیج و کار های دیگر کرده ام امیدوارم مورد قبول درگاه او واقع شود . همیشه از خدا توفیق می خواست  به انقلابی که خون  هزاران شهید باعث پیروزی آن شده بود به نحو احسن خدمت کند.

دفاع مقدس

شهید کمیلی قبل از اعزام به جبهه های ایران همراه برادران افغانی مدتها در کوههای افغانستان زیر برف و سما علیه متجاوزین جنگیده بود و به قول خودش چه شبهای سردی که تا صبح در میان برف و سرما، در میان کوه ها و در زیر بوته های گذرانده و همیشه میگفت ، نمی دانید نبرد و جنگ با ستکبار جهانی چه لذتی دارد، سپس بر علیه بر علیه ضد انقلابیان  در کردستان وارد نبرد شد. پس از شروع جنگ تحمیلی در سوم آبان ماه سال1359 به جبهه رفت ولی این بار بعد از 45 روز در 16 آذر 1359 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پشت ایشان به شهادت رسید.

 

خاطرات

بی اعتنایی به دنیا

غلامعباس اصلا به این دنیا و آنچه در جهان بود توجهی نداشت و زندگی خودش را وقف اسلام کرده و جمهوری اسلامی کرده بود. او از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق می ورزید ، او همیشه به محرومان جامعه و بچه های بی سرپرست فکر میکرد . این حرفها راتنها من که پدر او هستم نمی زنم بلکه تمام کسانی که با ایشان آشنایی داشتند می دانند .

مرحوم عبدالجواد کمیلی (پدر شهید)

معنویت:

از نظر روحی اوج گرفته بود و قابل مقایسه با دیگ همرزمان و دوستانش نبود ، مادیات در نظرش بی ارزش ترین چیزها بود و از نظر معنوی گامهای بلندی برداشته  بود  به طوری که اگر بگویم با هیچ کدام از ما قابل قیاس نبود  اغراق نکرده ام.

قدسیه کمیلی(خواهر شهید)

ساده زیستی

شهید کمیلی موقعی که در بیرجند درس می خواند با تعدادی از بچه ها و دوستان که وضعیت مالی آنها خوب  نبود زندگی میکرد با اینکه وضعیت مالی ایشان خوب بود و هرچه می خواست پدرش برای  او میفرستاد ولی او همیشه لباس های کهنه می پوشید و خود را با دوستانش همرنگ میکرد و اگر پول یا وسایل خوبی داشت به دیگران می بخشید و تا پایان عمر با برکتش ساده زیستی را ترجیح میداد.                                                                                                                                                              محمد حسین کمالی (دوست شهید)

بی اعتنایی به پست و مقام

در همان روزهای بعد  پیروزی انقلاب که ایشان به عضویت سپاه پاسداران درآمده  بودند به ایشان پیشنهاد شده بود که پست فرمانداری قاین را بپذیرند ولی ایشان   قبول نکرده بود .  بنده در یک جمع خصوصی به ایشان گفتم چرا فرمانداری  قاین را قبول نکردید.، ایشان خیلی ناراحت شد و گفت: من لباس سبز سپاه را بر هر پستی ترجیح می دهم.

آصف رضایی ( دوست شهید)

50 ریالی:

روزی با شهید درخیابان قدم میزدیم شهید دست در جیبش کرد و 50 ریالی داخل جیبش را در آورد ، خودکاری خرید و گفت: این هم بقیه مال مال دنیا.                                                                                                                                                احمد یوسفی (دوست شهید)

 

 

 

چرا مسئولین در خوابند:

همواره به ما میگفت: چرا مسئولین که قدرت اجرایی دارند به وضع مردم و مستضعفین جامعه رسیدگی نمی کنند ، چرا آنها باید در خواب باشند و آنگاه مردم جامعه  ما در بدترین وضعیت زندگی کنند.                                                    محمد علی خالقی (همرزم شهید)

 

خستگی ناپذیر :

 ایشان شب ها بیدار می ماند و صبح هنگام ، زمانی که با بچه های  دیگر از خواب بر می خواستیم شهید را در حالی که یک جارو در یک دست و شلنگ آب در دست دیگر و مشغول نظافت بود ،می دیدیم. برای اولین باری بود که می دیدم یک فرمانده اینگونه عمل میکند.                                                                                                                                                                محمد علی خالقی (همرزم شهید)

کلام آخر :

 در زمان اعزام به جبهه گفت : در رفتنم بازگشتی نیست و اگر برگشتم بدانید به هدفم نرسیده ام .

احمد یوسفی (دوست شهید)

کمک به یتیمان

بعد از شهادت شهید کمیلی یک روز دوتا بچه نوجوان به سپاه بیرجند مراجعه کرده و اظهار  می دارند  که یکی از اعضای پرسنل شما هر ماه برای  ما مقداری  پول ، غذا ، پوشاک و لوازم التحریر مورد نیازمان را می آورد ولی حالا مدت یک ماه شده که از ایشان خبری  نشده است.  آن دو نو جوان را آوردند  نزد سردار ناصری  ، سردار ناصری  از ان دو پرسید: چه کسی برای شما کمک می آورد ؟ گفتند : چیز زیادی از او نمی دانیم فقط میدانیم نامش کمیلی بود. ایشان آخر هر برج تمام نیاز مندی های مارا می آورد و مقداری پول هم به ما میداد. شهید ناصری دستور داد عکس شهید کمیلی را آوردند، تا بچه ها چشمشان به عکس افتاد از جا  بلند شده و گفتند خودش است. همین اقا بود  که برا ی ما کمک می آورد. شهید نا صری بلند شد و از پنجره به بیرون محوطه نگاه می کرد. در حالی که قطرات اشک از چشمانش سرازیر بود زیر لب این جملات را زمزمه میکرد ( خدا رحمت کند کمیلی را که واقعا علی وار زندگی کرد .)  بچه ها به عکس شهید کمیلی و آقای ناصری نگاه میکردند و چون متوچه شدند انگار اتفاقی افتاده  با تعجب پرسیدند : مگر چه شده است؟

شهید ناصری گفت بچه های عزیز ، آن کس که به شما کمک می کرده اینک در جوار حق آرمیده است .بچه ها از این خبر بسیار ناراحت شدند  و گفتند ای وای دو مرتبه یتیم شدیم.

بعد از این جریان معلوم شد آن دو بچه یتیم بوده اند  که شهید کمیلی مدتها سرپرستی آنها را  بر عهده داشته و مخارج زندگی آنان را تامین می کرده است. از آن تاریخ به بعد شهید شهید ناصری سرپرستی آن خواهر و برادر  را بر عهده گرفت تا این که ازدواج کرده و سر و سامان گرفتند.                                                                                                                                     آصف رضایی (دوست شهید)

 

 

شهید در حدیث دیگران:

در روستای کوچکی از قاین متولد شد و آداب و رسوم دین را آموخت  ، با مشکلات فراوان  پا به مدرسه نهاد  و مراتب  تحصیلی را یکی پس از دیگری  پیمود.  آنچه او را امید وار می کرد خدمت به خلق خداوند بود و هدفش زدودن غبار کریه محرومیت از سرزمینش بود و این امید او را به دانشگاه برد . آن هم در کشوری دیگر ، گر چه فیلیپین برای بسیاری آب و نان آور بود و برای بسیاری  بهشت موعود  ولی برای کمیلی سکوی پرتابی به سمت خدمت به محرومین . فیلیپین گر چه برای بعضی مظهر تجدد  و رفاه طلبی بود اما برای او مکان تحصیل و کسب علم به شمار می رفت .

خوشا بر تو ای شهید عزیز نور معرفت آن طوری بر دلت  تابید تا شهادت را حس کنی و آنقدر محو خدمت بودی که از خود بریدی  ، کمال یعنی چه .....؟

کمال، بریدن از خود است و چرخیدن بر حول محور الله تعالی . دستمان بگیر که سخت درمانده ایم  راهبر مان باش ای کمیلی  کمیل گونه راحت و بی دغدغه  بود ، اما مگر می شود زندگی کرد و بی دغدغه بود ، غم آدمی را در هیچ مکانی وا نمی گذارد اگر انسان آدم باشد  کمیلی آدم ترین بود دانست که  تحصیل او خدمت به چندین نفر بیش نیست . مدرک پزشکی و خدمت مقدس پزشکی برای منطقه ای بیشتر ارزش ندارد . اما بنیان آسیب دیده است ، ریشه محرومیت راب باید شناخت رگ فقر را باید زد و این مفاهیم ارزشمند بود که زندگیش را متحول ساخت . جوهر ایمان فهم زمان و بینش دینی او را به سمت انقلاب هدایت کرد و مثل مرجع برزگش روح الله در همان سرزمین غریب ، دست به هدایت زد و البته سختی ها هجوم آورد اما صبور بود تا در نهایت به اخراجش راضی شدند و او به سرزمینش قدم نهاد و همه ی تلاش خود را در امر انقلاب اسلامی پیمود . الله الله از اخلاص ، الله الله از صبر ، الله الله از گذشتن و ایثار کردنش ، کمیلی را کمیلی ها میشناسند  و لحظه لحظه با انقلاب خو گرفت ،جوشید و خروشید تا لبه تیز شمشیر انقلاب  علیه خصم دون شد . همان میزان که  دوستانش عزیزش می داشتنند دشمنان بر صدد خواریش بر آمدند اما مگر  حزب الله را میشود خوار کرد . کمیلی کمیل وار بودی و چه خوب دانستس که رفاه چند روزه را باید فدای رفاه ابدی نمود ، ایمانت تو را دستور میداد و معرفت به توحید تورا از آسودگی رهانید  تا جامعه  به سوی  آسودگی سوق باید. آنکه شهد شیریم شهادت می نوشد  از خاک بریده تا به افلاک پیوسته  و این بریدن از خاک بریدن از همه ی تعلقات دنیایی است و کمال جز این نیست.

کمیلی عزیز از آنانی بود که گرچه  بر زمین راه میرفت اما دل در گرو آسمان ها داشت  و گرچه معاشر خلق الله بود اما مانوس با ملائکه بود او زمانی را به خوبی درک کرده بود و محیط را به راحتی می شناخت و برای همین هم لحظه ای دچار حیرت و شک نشد.

فرهاد فلاحتی(دوست شهید)

وصیت نامه

آنکه شهد شیریم شهادت می نوشد  از خاک بریده تا به افلاک پیوسته  و این بریدن از خاک بریدن از همه ی تعلقات دنیایی است و کمال جز این نیست . از امت شهید پرور تقاضا دارم که راه امام و شهدا را ادامه بدهید و نگذارید استکبار جهانی در بین شما تفرقه بیندازد همگی اتحاد و همبستگی خود را حفظ کنید تا ایرانی آباد ، خود کفا و مستقل داشته باشیم. از کمک به فقرا و مستمندان غافل نشوید به دنیا و مادیات آن بی اعتنا باشید هرگاه خواستید امر به معروف انجام دهید و ارشاد کنید ابتدا از خودتان شروع کنید چرا که امر به معروف زمانی مفید واقع خواهد شد که معروف کننده آن عاری از خطا باشد ، در پایان تنها وصیتم این است که یتیمان را از یاد نبرید.