شهید محمد حسین باقری
زندگی نامه
محمد حسین باقری درسال1344در خانواده ای مستضعف در روستای شیرگ از توابع بخش زهان دیده به جهان گشود.از آنجایی که برای این خانواده فرزندی نمی ماند برای زنده ماندن محمدحسین متوسل به مزار شیرگ شدند. او پس ازگذراندن دوران کودکی پا به دبستان سپاه دانش نهاد و توانست این مقطع را با موفقیت به اتمام برساند. اما بدلیل عدم تمکن مالی ونیر نبود مدرسه راهنمایی در روستا نتوانست تحصیلات خود را ادامه دهدوبه ناچار دوشادوش پدر به کار کشاورزی وگاهی اوقات قالیبافی مشغول شد. در اوقات فراغت هم بدلیل علاقه زیاد به کارهای دستی اقدام به تهیه کار های دستی می کرد و آنها را در یک جا نگهداری می نمود.بیشتر حرفهایش را به تنها خواهرش می زد وبه او سفارش می کرد تا در حفظ حجاب کوشا باشدو همیشه کارهایی که به خواهرش محول می شد را خودش انجام می داد.
محمد حسین از همان ابتدا با همت مادر خواندن قرآن و تعالیم دینی را فرا گرفت. در مدرسه به تلاوت قرآن و نوحه خوانی می پرداخت. بخاطر نزدیکی مسجد به خانه شان اکثرا در مسجد حضور می یافت.در مراسم عزاداری سالار شهیدان به مرثیه سرایی و نوحه خوانی می پرداخت.هنگام جوانی اشک میریخت و در محافل قرآنی ، دعای کمیل و ندبه شرکت می کرد.
هنوز به سن خدمت نرسیده بود که شوق و شعف فراوانی برای رفتن به جبهه از خود نشان می داد.زمانی که به خدمت سربازی فرا خوانده می شدبه علت کوتاهی قدو جثه ضعیف ازخدمت معاف شد.اما با عشق به جبهه ووساطت دوستان به جبهه رفت.
پس از 26ماه و12روز خدمت، درعملیات کربلای 5 ،در تاریخ 25/10/65 بر اثر اصابت خمپاره به شهادت رسید و پیکرش را پس از تشییع در مزار شهدا شیرگ به خاک سپردند.
خاطره
برایم گریه کن:
هنوز8-7 سال بیشتر نداشت که برای جلسه روضه خوانی او را با خود به خانه همسایه برده بودم.هنوز فضای معنوی روضه در من اثر نکرده بود که محمد حسین به من گفت مادر چرا گریه نمی کنی؟
گفتم:نمی توانم،محمد حسین گفت: پس برای من گریه کن.
کشور خسروی(مادر شهید)