شهدای بخش زهان

شادی روح شهدا صلوات

شهدای بخش زهان

شادی روح شهدا صلوات

شهید غلامحسین شریف

شهید غلامحسین شریف قالیباف


زندگی نامه

در سال 1347 در خانواده ای کشاورز و کم بضاعت در روستای افین از توابع شهرستان قائن فرزندی متولد شد و خانواده به دلیل ارادت خاصی که به ائمه و اهل بیت داشتند او را غلامحسین نامیدند . در همان خردسالی به یادگیری سوره های کوتاه قرآن پرداخت و در سن 6 سالگی وارد دبستان شد و در طول دوران ابتدائی ، دانش آموزی کوشا و ممتاز بود . پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی به دلیل عدم استطاعت مالی خانواده فقط توانست سال اول راهنمایی را پشت سر بگذراند و پس از آن ترک تحصیل کرده و برای یافتن کار عازم مشهد شد.

در جریان انقلاب به دلیل کم سن و سال بودن فعالیت سیاسی چندانی نداشت ولی در برگزاری مجلس مذهبی شرکت داشتند عاشق اهل بیت و ائمه اطهار بود

وی درسن 18 سالگی برای اولین بار به جبهه رفت و پس از مدتی  بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید و پیکرش پس از یکسال غربت و دوری در زادگاهش تشییع و به خاک سپرده شد.


خاطره

پس از یک سال :

روزی که جنازه او را پس از یک سال برای ما آوردند ، جنازه سالم بود و فقط موهای سر و صورتش ریخته بود . یکی از برادران پاسدار به خواهرش گفت : بیا دست برادت را ببوس که می خواهم بندهای کفن را ببندم گفتم دستش را نکش که ممکن است جدا شود . برادر پاسدار گفت : مگر نمی بینی جسد چقدر سالم است .

صغری ابراهیمی (مادر شهید)


فرازی از وصیت نامه

شکر خدا می کنم که قدری مهلتم داد اسلام واقعی را بشناسم و در خاموشی جهل از دنیا نروم . انقلاب اسلامی باعث شد من از درون خود بیرون آیم و اراف خود را بنگرم و به زندگی از دید دیگری بنگرم .

آری امام کاری بس عظیم انجام داد او باعث شد دنیا از خواب بیدار شود و دوباره انسانیت را به ارمغان آورد . خوشحال و مسرورم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد مصطفی (ص) می کنم و افتخار می کنم که عقیده ام اسلام است ،

 اسلامی که به من چگونه فکر کردن را آموخت ، اسلامی که انتخاب هدف را به من نشان داد در واقع من از زمانی توانستم راه واقعی را اسلام رابیابم که جبهه آمدم تا خونم را نثار مکتب و رهبر نمایم.

 

و السلام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد