شهید غلامعباس محمد پور
غلامعباس محمد پور در سال 1349 در روستای افین از توابع شهرستان زیرکوه در یک خانواده مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت. غلامعباس در سن6سالگی وارد دبستان شد و به فراگیری علم و دانش پرداخت و پس از پایان دوره ابتدائی وارد راهنمایی شد و با پشتکار فراوان به ادامه تحصیل پرداخت.
باتشکیل بسیج از اعضای فعال آن شد.غلامعباس اهل طاعت و عبادت بود قرآن و ادعیه را با صوت زیبایی تلاوت می نمود،ارداتش به اهل بیت و ائمه اطهار زیاد بود. هرگزکارها را فقط برای منافع مادی آن انجام نمی دادبلکه در انجام امورات رضای خدا را نیز مد نظر داشت، فردی خاکی و متواضع بود.
آرزو داشتدر جنگ شرکت، که ادامه دهد راه برادرش باشد و سلاح اورا زمین نگذارد. در سن16سالگی راهی جبهه گشت. سرانجام در تاریخ21/10/1365 در عملیات کربلای4 منطقه شلمچه به شهادت رسید و او در مزار شهدای افین به خاک سپردند.
خاطره
نوری از مزار شهداء:
شبی از کنار قبرستان می گذشتم که ناگهان از محوطه مزار شهدا نوری توجه مرا به سوی خود جلب کرداین نور آنچنان بود که تمام گلزار شهدا را در بر گرفته بود تا خواستم به خانه برگردم و دیگران را نیز در جریان این موضوع قرار دهم آن روشنایی همچون شعله فانوسی در خاک فرو رفت.
محمدرضامحمدپور(پدر شهید)
فرازی از وصیت نامه
از اینکه توفیق پیداکردم در جبهه حضور یابم خدا را شکر می کنم.خدمت پدر و مادرم عرض می کنم نمی توانستم سنگر خالی برادرم راتحمل کنم به جبهه آمدم تا سنگر او را پر کنم. اینک وصیتم این است که صبر را پیشه نمایید و برایم گریه نکنید زیرا روحم در آرامش نخواهدبود باز هم نمی گویم نکنید زیرا گریه بر هر شیعه واجب است ولی نه آنقدر که دشمنان اسلام شاد شوند. حال وصیتم به شما برادرانم این است که راهم را ادامه دهید و نگذارید که خون من و برادرم محمد پایمال شود و وصیتم به خواهرانم این است که برایم گریه نکنید وهمچون زینب صبور و شکیبا باشید.
ملت مسلمان ایران امام را تنها نگذارید چرا اگرکه این گونه عمل نکنید به اسلام و قرآن عزیز خیانت کرده اید. از شما پدر و مادر عزیزتر از جانم حلالیت می طلبم امیدوارم که مرا حلال کنید،ای کاش هزاران جان می داشتم که فدای اسلام و قرآن می کردم.